یک شاعر ، منتقد ، مترجم و نیروی ادبی دوره مدرنیستی ، عزرا پوند در سال 1885 در آیداهو متولد شد. وی در پنسیلوانیا بزرگ شد و در کالج همیلتون و دانشگاه پنسیلوانیا تحصیل کرد ، جایی که وی با ویلیام کارلوس ویلیامز و H. D.(هیلدا دولیتل). وی پس از دریافت مدرک کارشناسی ارشد خود ، به اروپا سفر کرد و به ایالات متحده بازگشت تا به طور خلاصه در کالج Wabash در ایندیانا تدریس کند. پوند سرانجام به لندن رفت و در آنجا 12 سال زندگی کرد ، جایی که با نویسندگان W. B. آشنا شد. Yeats و Ford Madox Ford و همچنین هنرمندان ، آهنگسازان و فیلسوفان. تا سال 1912 پوند ، به همراه H. D. ، ریچارد آدلینگتون و F. S. فلینت ، گروه Imagist را تأسیس کرده بود. اصول آنها در سه نقطه اول "گذشته نگر" بیان شده است.
پوند در سال 1921 به پاریس و سپس به ایتالیا نقل مکان کرد. در ایتالیا او به طور فزاینده ای مجذوب بنیتو موسولینی شد و از سال 1941-1943 او مذاکرات رادیویی را انجام داد که در آن وی از حمایت خود از دیکتاتور ابراز کرد. در سال 1943 پوند به دلیل خیانت متهم شد. وی تا زمان آزادی در سال 1958 در بیمارستان سنت الیزابت در واشنگتن D. C برگزار شد. وی سالهای پایانی خود را در ایتالیا گذراند.
به عنوان یک منتقد و مربی ادبی ، پوند تأثیر زیادی در معاصران خود داشت. W. B. Yeats و Robert Frost هر دو توصیه تحریریه را از او پذیرفتند. قهرمان T. S. الیوت ، او هریت مونرو ، سردبیر شعر را متقاعد کرد که "آهنگ عشق J. Alfred Prufrock" الیوت را منتشر کند. پوند همچنین پیش نویس الیوت از زمین زباله را به شدت ویرایش کرد. شعر خود پوند تحت تأثیر دانش او از زبانها بود - از آنها به زبان چینی ، ژاپنی و ایتالیایی. آثار وی شامل نسخه های اشعار چینی ، شعر دو خطی "در ایستگاه مترو" ، "هیو سلوین موبری" و حماسه مدرن او "کانتوس" است.
"گذشته نگر" پوند ، منتشر شده در سال 1918 ، مجموعه ای از مقاله های او در مورد شعر است. این شامل "چند مورد DONES" است که در ابتدا در سال 1913 در شعر به عنوان "چند مورد توسط یک Imagiste" و "Prolegomena" منتشر شد ، که برای اولین بار در بررسی شعر در سال 1912 ظاهر شد. اعتقادات او در مورد آنچه باعث ایجاد شعر خوب می شود. مقاله با سه اصل تصور ، از جمله "درمان مستقیم" چیز "آغاز می شود. پوند "تصویر" را به عنوان "یک مجتمع فکری و عاطفی در یک لحظه از زمان" تعریف می کند. او در مورد "قوانین" تصورات ، مشاوره دقیق و اعلام ، از جمله موارد دیگر ، "استفاده از زینتی یا زینتی خوب" و "از ترس از انتزاع" استفاده می کند. فراتر از توجه به تصویر ، پوند در مورد شایستگی ترجمه ، سخت گیری های آیه آزاد و شاعران گذشته بحث می کند. مقاله مهار و پرانرژی است. از این گذشته: "تسلط بر هر هنری کار یک عمر است."
متن از پاوان و تقسیمات پوند (1918) گرفته شده است.
گذشته نگر
آنقدر در مورد مد جدید شعر نوشته شده است ، که شاید من از این بازخوانی مختصر و گذشته نگر عفو شوم.
در بهار یا اوایل تابستان سال 1912 ، "H. د. ، "ریچارد آلدینگتون و خودم تصمیم گرفتیم که ما در مورد سه اصل به زیر توافق شده ایم:
- درمان مستقیم "چیز" چه ذهنی و چه عینی.
- استفاده از هیچ کلمه ای که به ارائه کمک نمی کند.
- در مورد ریتم: برای آهنگسازی در توالی عبارت موسیقی ، نه به ترتیب یک مترونوم.
با توجه به بسیاری از نکات سلیقه و تمایل ، ما متفاوت بودیم ، اما با توافق در مورد این سه موضع فکر کردیم که ما به همان اندازه حق داریم که نام گروهی داشته باشیم ، حداقل به همان اندازه درست ، همانطور که تعدادی از "مدارس" فرانسوی اعلام شده توسط آقای فلینت درآگوست تعداد مجله هارولد مونرو برای سال 1911.
این مدرسه از آن زمان توسط بسیاری از افراد "پیوسته" یا "دنبال شده است" که هر چه شایستگی آنها باشد ، هیچ نشانه ای از توافق با مشخصات دوم نشان نمی دهد. در واقع در مقابل Libre به اندازه هر یک از گونه های متلاشی که پیش از آن بود ، به همان اندازه Prolix و به همان اندازه کلامی شده است. این تقصیرهای خاص خود را به ارمغان آورده است. زبان و بیان واقعی اغلب به اندازه بزرگان ما بد است حتی بهانه ای که کلمات برای پر کردن یک الگوی متریک یا تکمیل سر و صدای یک قافیه قافیه در آن قرار گرفته اند. این که آیا عباراتی که پیروان به دنبال آن هستند موسیقی هستند یا خیر ، باید تصمیم خواننده را واگذار کنند. در بعضی مواقع می توانم یک متر مشخص را در "در مقابل کتابخانه ها" پیدا کنم ، به عنوان هر شبه شبه سوینبورن ، در بعضی مواقع به نظر می رسد که نویسندگان هیچ ساختاری موسیقی را دنبال نمی کنند. اما به طور کلی ، خوب است که این زمینه باید شخم زده شود. شاید چند شعر خوب از روش جدید آمده باشد ، و اگر چنین است توجیه شده است.
انتقاد یک شرح یا مجموعه ای از ممنوعیت ها نیست. این نقاط ثابت عزیمت را فراهم می کند. این ممکن است یک خواننده کسل کننده را به هوشیاری تحریک کند. کمی از آن که خوب است بیشتر در عبارات ولگرد است. یا اگر این یک هنرمند مسن تر باشد که به یک جوانتر کمک می کند ، در اندازه ای عالی است اما قوانین شست ، هشدار داده شده توسط تجربه.
من در مورد زمان انتشار اولین اظهارات در مورد Imagisme چند عبارت را در مورد کار عملی تنظیم کردم. اولین استفاده از کلمه "Imagiste" در یادداشت من به پنج شعر T. E. Hulme بود که در انتهای "Ripostes" من در پاییز سال 1912 چاپ شد. من احتیاط های خود را از شعر برای مارس 1913 چاپ می کنم.
چند مورد
"تصویر" همان چیزی است که یک لحظه از زمان یک مجموعه فکری و عاطفی را ارائه می دهد. من از اصطلاح "پیچیده" و نه به معنای فنی استفاده شده توسط روانشناسان جدیدتر ، مانند هارت استفاده می کنم ، اگرچه ممکن است ما کاملاً در کاربرد خود موافق نباشیم.
این ارائه چنین "پیچیده" فوراً است که این احساس آزادی ناگهانی را به وجود می آورد. این احساس آزادی از محدوده زمان و محدودیت های فضا ؛این حس رشد ناگهانی ، که ما در حضور بزرگترین آثار هنری تجربه می کنیم.
بهتر است یک تصویر را در طول زندگی ارائه دهید تا تولید آثار گسترده.
با این حال ، همه اینها ممکن است برای بحث و گفتگو باز باشد. ضرورت فوری جدول بندی لیستی از نکات مربوط به کسانی است که شروع به نوشتن آیات می کنند. من نمی توانم همه آنها را در موزائیک منفی قرار دهم.
برای شروع ، سه گزاره را در نظر بگیرید (خواستار درمان مستقیم ، اقتصاد کلمات و دنباله عبارت موسیقی) ، نه به عنوان جزم - هرگز چیزی را به عنوان جزم در نظر نگیرید - بلکه به عنوان نتیجه تأمل طولانی ، که حتی اگر چنین باشدتعمق برخی دیگر ، ممکن است مورد توجه قرار گیرد.
به انتقاد مردانی که هرگز خودشان اثری قابل توجه ننوشته اند ، توجه نکنید. اختلافات بین نوشتن واقعی شاعران یونانی و دراماتیست ها و نظریه های گرامرهای Graeco-Roman را در نظر بگیرید ، تا کنتورهای خود را توضیح دهند.
از هیچ کلمه ای اضافی استفاده نکنید ، هیچ صفتی که چیزی را نشان نمی دهد.
از چنین عبارتی به عنوان "سرزمین های کم صلح" استفاده نکنید. تصویر را کسل می کند. انتزاع را با بتن مخلوط می کند. این از نویسنده ناشی نمی شود که متوجه نشود که شیء طبیعی همیشه نماد کافی است.
از ترس از انتزاع بروید. آنچه را که قبلاً در نثر خوب انجام شده است ، در آیه متوسط بازگو نکنید. فکر نکنید که وقتی سعی می کنید تمام مشکلات هنر غیرقابل توصیف نثر خوب را با خرد کردن ترکیب خود به طول خط ، فریب دهید ، فریب خورده است.
آنچه متخصص از امروز خسته شده است ، فردا از فردا خسته می شوند.
تصور نکنید که هنر شعر ساده تر از هنر موسیقی است ، یا اینکه می توانید قبل از اینکه حداقل تلاش خود را برای هنر آیه انجام داده باشید ، به عنوان یک معلم پیانو متوسط صرف هنر موسیقی می کنید ، می توانید متخصص را خوشحال کنید. واد
تا آنجا که می توانید تحت تأثیر بسیاری از هنرمندان بزرگ قرار بگیرید ، اما این نجابت را دارید که بدهی را به طور کامل تصدیق کنید ، یا سعی کنید آن را پنهان کنید.
اجازه ندهید که "تأثیر" صرفاً این باشد که واژگان تزئینی خاص برخی یا دو شاعر را که شما اتفاق می افتد را تحسین می کنید. یک خبرنگار جنگ ترکیه اخیراً در اعزام های خود از تپه های "کبوتر-خاکستری" ، یا در غیر این صورت "مروارید" بود ، و یا در غیر این صورت "مروارید" بود.
از زینتی یا تزئینات خوب استفاده کنید.
ریتم و قافیه
بگذارید نامزد ذهن خود را با بهترین کادرهایی که می تواند کشف کند ، ترجیحاً به یک زبان خارجی [این برای ریتم است ، واژگان او البته به زبان مادری خود پیدا شود) ، تا معنای کلمات کمتر باشدتوجه خود را از جنبش منحرف کنید. به عنوان مثال،Saxon Charms ، آهنگ های عامیانه هبرید ، آیه دانته و اشعار شکسپیر - اگر او بتواند واژگان را از کادوی جدا کند. به او اجازه دهید اشعار گوته را با خونسردی در مقادیر صدای مؤلفه خود ، هجاهای بلند و کوتاه ، استرس و بدون فشار ، به مصوت ها و صامت ها تقسیم کند.
لازم نیست که یک شعر به موسیقی خود اعتماد کند ، اما اگر به موسیقی خود اعتماد کند که موسیقی باید به گونه ای باشد که متخصص را خوشحال کند.
به Neophyte اجازه دهید Assonance و Altiteration ، قافیه فوری و تأخیر ، ساده و چندفونی ، به عنوان یک نوازنده انتظار داشته باشد که هارمونی و ضد نقطه و تمام موارد اصلی کاردستی خود را بشناسد. هیچ وقت خیلی عالی نیست که به این امور یا هر یک از آنها بدهد ، حتی اگر هنرمند به ندرت به آنها احتیاج داشته باشد.
تصور نکنید که یک چیز در آیه "می رود" فقط به این دلیل که برای نثر خیلی کسل کننده است.
"دید" نباشید - این را به نویسندگان مقاله های بسیار فلسفی کوچک بدهید. توصیفی نباشید ؛به یاد داشته باشید که این نقاش می تواند منظره ای را بسیار بهتر از آنچه ممکن است توصیف کند ، و او باید بیشتر در مورد آن معامله را بداند.
هنگامی که شکسپیر از "Dawn in Russet Mantle Clad" صحبت می کند ، او چیزی را ارائه می دهد که نقاش در آن حضور ندارد. در این خط از هیچ چیز او وجود دارد که می توان توصیف آن را صدا کرد. او ارائه می دهد.
راه دانشمندان را به جای راه یک عامل تبلیغاتی برای صابون جدید در نظر بگیرید.
این دانشمند انتظار ندارد تا زمانی که چیزی را کشف نکرده باشد ، به عنوان یک دانشمند بزرگ تحسین شود. او با یادگیری آنچه قبلاً کشف شده است ، آغاز می شود. او از آن نقطه به بعد می رود. او شخصاً شخصاً جذاب نیست. او انتظار ندارد که دوستانش نتایج کار کلاس اول خود را تحسین کنند. متأسفانه تازه وارد شعر محدود به یک اتاق کلاس مشخص و قابل تشخیص نیست. آنها "در سراسر مغازه" هستند. آیا جای تعجب نیست که "مردم نسبت به شعر بی تفاوت هستند؟"
مواد خود را به iambs جداگانه خرد نکنید. در پایان هر خط متوقف نشوید و سپس هر خط بعدی را با یک سنگین شروع کنید.
بگذارید آغاز خط بعدی افزایش موج ریتم را بدست آورد ، مگر اینکه بخواهید مکث طولانی و طولانی داشته باشید.
به طور خلاصه ، هنگام برخورد با آن مرحله از هنر خود ، به عنوان یک نوازنده ، یک نوازنده خوب رفتار کنید که موازی دقیقی در موسیقی دارد. همین قوانین حاکم است ، و شما به هیچ کس دیگری محدود نیستید.
به طور طبیعی ، ساختار ریتمیک شما نباید شکل کلمات شما یا صدای طبیعی آنها یا معنی آنها را از بین ببرد. غیرممکن است که ، در ابتدا ، شما می توانید یک ساختار ریتم را به اندازه کافی قوی بدست آورید که بسیار روی آنها تأثیر بگذارد ، اگرچه ممکن است قربانی انواع توقف کاذب به دلیل پایان خط و سسورا شوید.
این نوازنده می تواند به زمین و حجم ارکستر تکیه کند. تو نمی توانی. اصطلاح هماهنگی در شعر سوء استفاده می شود. این به صداهای همزمان زمین های مختلف اشاره دارد. با این حال ، در بهترین آیه نوعی باقیمانده صدا وجود دارد که در گوش شنونده باقی مانده و کم و بیش به عنوان یک پایه اندام عمل می کند.
یک قافیه باید در آن عنصر غافلگیرکننده کمی در آن داشته باشد ، اگر لذت بردن از آن باشد ، نیازی به عجیب یا کنجکاو نیست ، اما در صورت استفاده اصلاً باید از آن استفاده کرد.
یادداشت های بیشتر Vildrac و Duhamel در مورد قافیه در "تکنیک Poétique".
آن بخش از شعر شما که به چشم تخیل خواننده اعتصاب می کند ، با ترجمه به یک زبان خارجی هیچ چیز از دست نمی دهد. آنچه که برای گوش جذاب است ، فقط می تواند به کسانی که آن را در اصل می گیرند برسد.
در مقایسه با لفاظی میلتون ، قطعی از ارائه دانته را در نظر بگیرید. به همان اندازه از Wordsworth بخوانید ، همانطور که به نظر نمی رسد خیلی کسل کننده باشد.
اگر می خواهید موضوع این موضوع به ساپو ، کاتولوس ، ویلون ، هاین ، وقتی که در رگ است ، گوتیر شود ، وقتی او خیلی سرد نیست. یا اگر زبانها را ندارید ، به دنبال تفریحی تفریحی باشید. نثر خوب به شما آسیب نمی رساند ، و با تلاش برای نوشتن آن ، نظم و انضباط خوبی وجود دارد.
ترجمه نیز به همین ترتیب آموزش خوبی است ، اگر متوجه شدید که ماده اصلی شما وقتی سعی می کنید آن را بازنویسی کنید ، "wobbles" می شود. معنی شعر که ترجمه می شود نمی تواند "wobble" باشد.
اگر از یک فرم متقارن استفاده می کنید ، آنچه را که می خواهید بگویید قرار ندهید و سپس خلاء های باقی مانده را با Slush پر کنید.
با تلاش برای تعریف آن از نظر دیگری ، درک یک حس را خراب نکنید. این معمولاً فقط نتیجه بسیار تنبل برای یافتن کلمه دقیق است. به این بند احتمالاً استثنائات وجود دارد.
سه نسخه ساده اول ، نه دهم از تمام شعرهای بد را که اکنون به عنوان استاندارد و کلاسیک پذیرفته شده اند ، منتشر می کند. و شما را از جرم بسیاری از تولید جلوگیری می کند.
"وادوادmais d’Abord il faut ětre un poète ، "به عنوان mm. Duhamel و Vildrac در پایان کتاب کوچک خود گفتند: "یادداشت های Sur la Technique Poétique."
از مارس 1913 ، فورد مادوکس هوفر اظهار داشت که وردسورث آنقدر به کلمه معمولی یا ساده قصد داشت که هرگز به فکر شکار برای le mot uste نبود.
جان باتلر یاتس دست به کار و یا ویکورث و ویکتوریا را اداره کرده است و انتقادات وی که در نامه هایی به پسرش وجود دارد ، اکنون چاپ و در دسترس است.
من دوست ندارم در مورد هنر بنویسم ، اولین ، حداقل فکر می کنم این اولین مقاله من در مورد این موضوع بود ، اعتراض به آن بود.
[شعر و درام (سپس بررسی شعر ، ویرایش شده توسط هارولد مونرو) ، فوریه 1912.] زمان زمانی بود که شاعر در یک میدان سبز با سر خود در برابر یک درخت دراز کشید و انحراف خود را بر روی سوت هاپنی بازی کرد ، و ،پیشینیان سزار زمین را فتح می کردند ، و پیشینیان گلدن کراسوس اختلاس می کردند ، و مد ها حرف خود را می کردند و او را تنها می گذارند. و احتمالاً او در این شرایط نسبتاً راضی بود ، زیرا من شک دارم که رهگذر گاه به گاه ، با کنجکاوی جذب می شود تا بداند که چرا هر کسی باید زیر یک درخت دراز بکشد و بر روی سوت هاپنی ، انحراف را منفجر کند ، با او آمد و گفتگو کرد.، و این که در بین این رهگذران به مناسبت شخصی از جذابیت یا یک خانم جوان که انسان و سوپرمن را نخوانده بود ، وجود داشت. و با نگاهی به این وضعیت ساده لوحانه ، آن را سن طلا می نامیم.
متاستازیو، و اگر کسی باشد، باید بداند که به ما اطمینان میدهد که این عصر پابرجاست - حتی اگر از شاعر مدرن انتظار میرود که اشعار خود را برای سردبیران مجلات ارزان قیمت بخواند. S. McClure، یا یکی از این نوع - حتی اگر انبوهی از نویسندگان در کسلی و نوشیدنی بهداشتی به "لایحه حق چاپ" ملاقات می کنند. حتی اگر این چیزها باشد، عصر طلا مربوط می شود. غیر قابل درک، اگر دوست دارید، اما مربوط می شود. در رستوران سوهو با آمیکلاسهای نامرتب ملاقات میکنید و با هم درباره چیزهای مرده و فراموش شده شعار میدهید - این یک شیوه گفتار در بین شاعران است که درباره چیزهای مرده و نیمه فراموش شده سرود میدهند، به نظر میرسد ضرر خاصی در آن وجود ندارد، همیشه انجام شده است - وبهتر است در اداره پست کارمند اداره پست باشید تا از بسیاری از گوسفندهای بدبو و بدبو مراقبت کنید - و در ساعت دیگری از روز اتاق پذیرایی را جایگزین رستوران کنید و چای احتمالاً از شیر مادیان و مادیان خوش طعم تر است.، و کیک کمی از عسل. و به این ترتیب، شخص از استعفای آقای بالفور، و تخلفات گمرکات آمریکا، e quel bufera infernal، مطبوعات دوره ای جان سالم به در می برد. و سپس در میانه آن، ظاهراً هیچ شخص دیگری در آن واحد قادر و در دسترس نیست، متوقف می شود و از او خواسته می شود که خود را توضیح دهد.
از آکورد شروع میکنم، بهاینترتیب، چرا که ترجیح میدهم روی آنچه از طبقهی سالن کاتولوس باقی مانده است دراز بکشم و به لاجوردی زیر آن و تپههای سالو و ریوا با خدایان فراموششدهشان که بدون هیچ مانعی در میانشان حرکت میکنند، حدس بزنم تا درباره هر فرآیندی صحبت کنم. و به هر حال نظریه های هنرمن ترجیح می دهم تنیس بازی کنم. من بحث نمی کنم.
ریتم. - من به «ریتم مطلق» اعتقاد دارم، ریتمی، یعنی به شعری که دقیقاً مطابق با احساس یا سایه احساسی است که باید بیان شود. ریتم یک مرد باید تفسیری باشد، بنابراین، در نهایت، ریتم او، غیرقابل جعل، غیرقابل جعل خواهد بود.
نمادها. - من معتقدم که نماد مناسب و کامل، شیء طبیعی است، که اگر انسان از «نمادها» استفاده کند، باید آنها را به گونهای به کار برد که کارکرد نمادین آنها مختل نشود. به طوری که حس و کیفیت شعری متن برای کسانی که نماد را به عنوان چنین درک نمی کنند، که مثلاً شاهین برای آنها شاهین است، گم نشود.
تکنیک - من به تکنیک به عنوان آزمون صداقت یک مرد اعتقاد دارم. در قانون زمانی که قابل تشخیص باشد; در زیر پا گذاشتن هر قراردادی که تعیین قانون یا ارائه دقیق انگیزه را مختل یا مخفی می کند.
فرم. - من فکر می کنم یک "سیال" و همچنین یک ماده "جامد" وجود دارد ، که ممکن است برخی از اشعار شکل داشته باشند که یک درخت شکل دارد ، برخی به عنوان آب در گلدان ریخته می شوند. که بیشتر اشکال متقارن کاربردهای خاصی دارند. که تعداد زیادی از افراد دقیقاً نمی توانند ، و بنابراین به درستی به اشکال متقارن ارائه نمی شوند.
"فکر می کنم که به تنهایی شایسته است که در آن کل هنر به کار می رود" [دانته ، د ولاری الوکیو]. من فکر می کنم این هنرمند باید به همه اشکال و سیستم های شناخته شده متریک تسلط داشته باشد ، و من با برخی پایداری در مورد انجام این کار ، به ویژه در دوره هایی که در آن سیستم ها به دنیا آمده اند یا به بلوغ آنها رسیده اند ، می پردازم. با برخی از عدالت شکایت شده است که من کتابهای یادداشت خود را بر روی مردم می ریزم. من فکر می کنم که تنها پس از یک مبارزه طولانی ، شعر به چنین درجه ای از توسعه دست می یابد ، یا در صورت تمایل ، مدرنیته ، این امر از نظر حیاتی به افرادی که در نثر عادت کرده اند ، به هنری جیمز و آناتول فرانسه در موسیقی به دبوسی مربوط می شود. من دائماً ادعا می کنم که برای توسعه رسانه های کارشناسی ارشد دانته ، دو قرن پرووانس و یکی از توسکانی طول کشید ، که لاتینیست های رنسانس ، پلایاد و سن گفتار نقاشی شده خود را برای تهیه شکسپیر ابزارهای خود گرفت. این بسیار مهم است که شعر بزرگ نوشته شود ، هیچ تغییری در آن ایجاد نمی کند که آن را می نویسد. تظاهرات تجربی یک مرد ممکن است وقت بسیاری را صرفه جویی کند - از این رو ، من از آرنوت دانیل - اگر آزمایش های یک مرد یک ریم جدید را امتحان کنید ، یا به طور قطعی با یک IOTA از مزخرفات در حال حاضر پذیرفته شده ، او صرفاً با همکارانش بازی می کند. او نتیجه خود را گچ می کند.
هیچ کس هرگز شعر زیادی نمی نویسد که "مهم است". به طور عمده ، یعنی هیچ کس چیزهای نهایی را تولید نمی کند ، و وقتی مرد این کار را بالاترین کار نمی کند ، این حرف یک بار برای همیشه و کاملاً کامل است. وادوادواد[h] e بهتر بود انواع آزمایشی را انجام دهد که ممکن است در کارهای بعدی وی برای جانشین خود برای او استفاده شود.
"Lyf خیلی کوتاه ، کاردستی تا لرن."این یک چیز احمقانه برای یک مرد است که کار خود را بر روی یک بنیاد بسیار باریک آغاز کند ، این یک کار شرم آور برای کار یک مرد است که رشد پایدار و افزایش ظرافت را از اول تا آخر نشان ندهد.
در مورد "سازگاری" ؛یکی می یابد که تمام اربابان قدیمی نقاشی به دانش آموزان خود توصیه می کنند که با کپی کردن کارشناسی ارشد شروع کنند و به ترکیب خودشان ادامه دهند.
در مورد "هر مرد شاعر خودش" ، هر چه بیشتر مرد از شعر بهتر می داند. من به هر کسی که شعر می نویسد اعتقاد دارم ؛بیشتر انجام می دهندمن به هر مردی اعتقاد دارم که به اندازه کافی موسیقی را می داند تا "خدا خانه ما را برکت دهد" را در هارمونیوم بازی کند ، اما من به هر مردی که کنسرت می دهد و گناه خود را چاپ می کند ، اعتقاد ندارم.
تسلط بر هر هنری کار یک عمر است. من نباید بین "آماتور" و "حرفه ای" تبعیض قائل شوم. یا بهتر بگوییم باید اغلب به نفع آماتور تبعیض قائل شوم ، اما باید بین آماتور و متخصص تبعیض قائل باشم. مسلم است که هرج و مرج حاضر تا زمانی که هنر شعر موعظه نشود ، تا زمانی که چنین درک کلی از این واقعیت وجود نداشته باشد که شعر یک هنر است و نه سرگرمی ، تحمل می کند. چنین دانش از تکنیک ، تکنیک سطح و تکنیک محتوا ، که آماتورها سعی در غرق شدن در استادان را دارند.
اگر یک چیز خاص برای همیشه در آتلانتیس یا آرکادیا گفته شد ، در سال 450 قبل از مسیح یا در سال 1290 پس ازمهارت کمتر و اعتقاد کمتر.
پوینگ من بر روی گذشتگان و نیمه زندگی یک تلاش برای فهمیدن آنچه انجام شده است ، یک بار برای همیشه بهتر از آنچه که می توان دوباره انجام داد ، بوده و دریابیم که چه کاری برای ما باقی مانده است ، و بسیاری از آنها باقی مانده است ، و بسیاری از آنها باقی مانده استزیرا اگر ما هنوز همان احساساتی را که هزاران کشتی را راه اندازی کرده ایم ، احساس می کنیم ، کاملاً مسلم است که ما با درجه بندی های مختلف فکری ، از طریق تفاوت های مختلف مختلف ، از طریق ظرافت های مختلف ، به این احساسات متفاوت می رسیم. در هر سنی هدایای فراوان خاص خود دارد اما فقط برخی از سنین آنها را به مدت زمان منتقل می کنند. هیچ شعر خوبی به شکلی بیست ساله نوشته نشده است ، زیرا نوشتن به گونه ای به طور قطعی نشان می دهد که نویسنده از کتاب ، کنوانسیون و کلیشه فکر می کند ، و نه از زندگی ، اما مردی که طلاق زندگی و هنر او را احساس می کندبه طور طبیعی سعی کنید اگر او در آن حالت برخی از لاله ها را پیدا کند ، حالت فراموش شده را زنده کنید ، یا اگر فکر می کند که در آن می بیند برخی از عناصر فاقد هنر معاصر است که ممکن است دوباره آن هنر را به زندگی خود و زندگی خود متحد کند.
در هنر دانیل و کاوالکانتی ، من آن دقت را دیدم که در ویکتوریا ها از دست می دهم ، آن رندر صریح ، از نظر ماهیت بیرونی و چه از احساسات است. شهادت آنها از شاهدان عینی است ، علائم آنها دست اول است.
در مورد قرن نوزدهم، با تمام احترام به دستاوردهای آن، فکر میکنم که به آن بهعنوان دورهای نسبتاً مبهم، درهم و برهم، دورهای نسبتاً احساسگرا و معمولی نگاه کنیم. من این را بدون هیچ خودپسندی و بدون رضایت از خود می گویم.
در مورد وجود «حرکت» یا وجود من از آن، مفهوم شعر به عنوان «هنر ناب» به معنایی که من از این اصطلاح استفاده میکنم، با سوینبرن احیا شد. از شورش پیوریتانیسم تا سوینبرن، شعر صرفا وسیله نقلیه بود – بله، قطعاً ظلمها و احساسات آرتور سایمونز در مورد کلمهای که دریغ نمیکند – گاری گاو و کالسکه برای انتقال افکار شاعرانه یا غیر آن. و شاید «ویکتوریاییهای بزرگ»، اگرچه مشکوک است، و مطمئناً «دهههای نود» به پیشرفت هنر ادامه دادند، اما پیشرفتهای خود را عمدتاً به صدا و اصلاح شیوه محدود کردند.
آقای ییتس یک بار و برای همیشه شعر انگلیسی را از لفاظی های لعنتی آن حذف کرده است. او همه چیزهایی را که شاعرانه نیستند - و چیزهای خوبی که هستند - از بین برده است. او در طول زندگی خود و نل مززو دل کاممین به یک کلاسیک تبدیل شده است. او اصطلاح شعری ما را تبدیل به یک گفتار بدون وارونه کرده است.
رابرت بریجز، موریس هیولت و فردریک منینگ [دسامبر. 1911] به روش های مختلف خود به طور جدی به بازنگری معیارها، در آزمایش زبان و سازگاری آن با حالت های خاص توجه داشتند. فورد هیفر در حال انجام نوعی آزمایش در مدرنیته است. پروست اوریل ترجمه خود از Divina Commedia را ادامه می دهد.
در مورد شعر قرن بیستم، و شعری که من انتظار دارم در یک دهه آینده سروده شود، فکر میکنم برخلاف خروس خشخاش حرکت کند، سختتر و منطقیتر خواهد بود، همان چیزی خواهد بود که آقای هیولت آن را «نزدیکتر» میخواند. استخوان."تا جایی که میتواند شبیه گرانیت باشد، نیرویش در حقیقت و قدرت تفسیری آن نهفته است (البته نیروی شاعرانه همیشه در آنجا استوار است). منظورم این است که با هیاهوهای لفاظی و شورش تجملاتی سعی نخواهد شد اجباری به نظر برسد. ما صفت های نقاشی شده کمتری خواهیم داشت که مانع شوک و ضربه آن شود. حداقل برای خودم، من آن را چنین می خواهم، سختگیرانه، مستقیم، عاری از لغزش احساسی.
اکنون در سال 1917 چه چیزی برای افزودن وجود دارد؟
من فکر میکنم میل به vers libre به دلیل احساس کمیت است که پس از سالها گرسنگی دوباره خود را نشان میدهد. اما من شک دارم که بتوانیم قواعد کمیت را که برای یونانی و لاتین، عمدتاً توسط دستور زبانهای لاتین، وضع شده است، برای انگلیسی بپذیریم.
من فکر می کنم فقط باید در مقابل libre بنویسد ، فقط وقتی شخص "باید" ، یعنی فقط وقتی "چیز" ریتمی را زیباتر از مترهای تنظیم شده یا واقعی تر می کند ، بیشتر بخشی از احساسات "چیز ، "آلمانی تر ، صمیمی تر ، تفسیر از اندازه گیری آیه لهجه معمولی. ریتمی که یکی از آن را با تنظیم iambic یا تنظیم آناپایست ناپدید می کند.
الیوت وقتی گفت ، خیلی خوب گفته است: "در مقابل مردی که می خواهد کار خوبی انجام دهد ، لیبرال نیست."
به عنوان یک جزئیات ، با لهجه ای که به شدت به عنوان یک درام ضرب و شتم مشخص شده است (به عنوان مثال "شکل رقص من") وجود دارد ، و از طرف دیگر فکر می کنم تا آنجا که می توانم سودآوری داشته باشم در دیگری رفته امجهت (و شاید خیلی دور). منظور من این است که فکر نمی کنم کسی بتواند از هرگونه مزیت ریتم بسیار پرتحرک تر و غیرقابل تصور تر از برخی از من استفاده کند. من فکر می کنم پیشرفت بیشتر در تلاش برای تقریب مترهای کمی کلاسیک (کپی کردن آنها) نسبت به یک بی دقتی در مورد چنین مواردی است.[بگذارید این بیانیه را در تاریخ 20 اوت 1917 قرار دهم.]
من با جان یاتس در مورد رابطه زیبایی با گواهی موافقم. من طنز را که به دلیل احساسات است ، ترجیح می دهم تا هرگونه احساس احساسات.
من مجبور شده ام بنویسم ، یا حداقل در مورد هنر ، مجسمه سازی ، نقاشی و شعر معامله خوبی داشته ام. من آنچه را که به نظر من بهترین کارهای معاصر است که مورد علاقه و انسداد قرار گرفته است ، دیده ام. آیا کسی می تواند نثر از علاقه دائمی یا بادوام را بنویسد وقتی که او فقط یک سال می گوید که تقریباً هر کس در پایان سه یا چهار سال می گوید؟من برای یک مجسمه ساز ، یک نقاش ، رمان نویس ، چندین شاعر Battistrada بوده ام. من همچنین در دوران جدید نوزده یا یازده نفر از نویسندگان فرانسوی نیز نوشتم.
من خیلی ترجیح می دهم که مردم به مجسمه های برزسکا و نقاشی های لوئیس نگاه کنند ، و اینکه آنها جویس ، ژول رومز ، الیوت را می خواندند تا اینکه باید آنچه را که من درباره این مردان گفتم بخوانند ، یا اینکه باید از من خواسته شود که مقاله های استدلالی را دوباره منتشر کنمو بررسی ها
تمام آنچه منتقد می تواند برای خواننده یا مخاطب یا تماشاگر انجام دهد این است که نگاه یا استماع خود را متمرکز کنید. به درستی یا اشتباه فکر می کنم انفجارها و مقاله های من کارهای خود را انجام داده اند ، و این که تعداد بیشتری از افراد احتمالاً به این منابع مراجعه می کنند تا اینکه احتمالاً این کتاب را بخوانند.
"وجود" جمس در "La Triomphe de la Vie" در دسترس است. اشعار اولیه او نیز همینطور است. من فکر می کنم ما به یک گلچین مناسب و نه انتقاد توصیفی نیاز داریم. کارل ساندبورگ من را از شیکاگو نوشت ، "این جهنم است که شاعران نمی توانند کتابهای یکدیگر را بخرند."نیمی از افرادی که اهمیت می دهند ، فقط وام می گیرند. در آمریکا بنابراین تعداد کمی از مردم یکدیگر را می دانند که این مشکل بیش از نیمی از توزیع است. شاید باید یک گلچین ایجاد کرد: "Un Etre en Marche" و "Priéres" ، "Visite" Vildrac. به صورت گذشته نگر ، کار خوب فرفورژه LaForgue ، گرگرفتگی های Rimbaud ، خطوط سخت ترستان Tristan Corbiére ، طرح های Tailhade در "Poémes Aristophanesques" ، "Litanies" De Gourmont.
نوشتن هنرهای زیبا در همه زمان ها دشوار است ، تقریباً غیرممکن است مگر اینکه کسی بتواند نثر شخص را با بسیاری از تولید مثل ها همراهی کند. با این وجود من این فرصت یا هر فرصتی را برای تأیید مجدد اعتقاد خود به نبوغ ویندام لوئیس ، چه در نقاشی ها و چه در نوشته های او ، به دست می آورم. و من از کتاب نثر ، "صحنه ها و پرتره ها" فردریک مانینگ ، و همچنین داستان ها و رمان های کوتاه جیمز جویس ، "دوبلینرها" و "پرتره هنرمند" و همچنین لوئیس نامگذاری می کنم."" تار "، اگر ، من ممکن است با خواننده عجیب و غریب خود رفتار کنم که گویی او یک دوست جدید است به اتاق بیاید ، قصد دارد از قفسه کتاب من غارت کند.
فقط احساسات دوام می آورد
"فقط احساسات دوام می آورد."مطمئناً برای من بهتر است که از چند شعر زیبا که هنوز در ذهنم زنگ می زنند ، نامگذاری کنم تا من را برای جستجوی تعداد پشتی برای تعداد پشتی خود جستجو کنم و تمام آنچه را که در مورد نویسندگان دوستانه و خصمانه گفته ام ، دوباره تنظیم کنم.
دوازده خط اول "Drover" Padraic Colum ؛"زن او به عنوان یک قو ، به حساب شما نمی میرم"."من ارتش می شنوم" جویس ؛خطوط Yeats که در ذهن من و در سر همه جوانان زمان من که از شعر مراقبت می کنند: Braseal و The Fisherman ، "آتش سوزی که وقتی او را تحریک می کند". خطوط بعدی "دانشمندان" ، چهره های مگی ؛"پست" ویلیام کارلوس ویلیامز. نسخه "Atthis" و "H. D." Aldington. امواج مانند تاپ های کاج ، و آیه او در "Des Imagistes" اولین گلچین ؛در ترجمه خود از فون der Vogelweide ، "سه ده" او ، تأثیر کلی "در بهشت" او ، "چگونه لب های شما قرمز است". احساس او از ارزشهای نثر یا خصوصیات نثر در شعر ؛توانایی او در نوشتن شعرهایی که نیمه دلباخته و توسط افزودنیهای یک نوازنده خراب می شوند. فراتر از این شعری از آلیس کوربین ، "فقط یک شهر" و دیگری که "آب کشویی بر روی سنگ" است. این چیزها در ذهن من صاف بوده است و من با آنها نیستم ، و نه با "از طریق Sestina" Aldington و نه اشعار دیگر او در "Des Imagistes" ، گرچه مردم نقص های خود را به من گفته اند. ممکن است محتوای آنها بیش از حد در من تعبیه شده باشد تا من به کلمات نگاه کنم.
من تقریباً یک فرد متفاوت هستم که می خواهم استدلال اشعار الیوت را مطرح کنم.
Ezra پوند به طور گسترده یکی از تأثیرگذارترین و دشوارترین شاعران قرن بیستم محسوب می شود. کمک های وی به شعر مدرنیستی بسیار زیاد است. او قهرمان اولیه تعدادی از شاعران آوانگارد و مدرنیستی بود ، کانال های مهمی از تبادل فکری و زیبایی شناسی بین ایالات متحده را توسعه داد.