اصول پشت سر هم یک سرمایه گذاری مانند شرط بندی برنده است.
بهترین سرمایه گذاران ویژگی مشابهی با بهترین قماربازان دارند: آنها شرط می بندند که شانس به نفع آنها باشد.
بیل گروس ، سابق "Bond King" ، از شهرت Pimco ، این موضوع را در سنین کودکی کشف کرد.
مسیر او برای تأمین مالی به طور اتفاقی آغاز شد. او در سال آخر دانشکده خود بود که یک تصادف بد رانندگی رخ داد که پوست سرش را باز کرد. در حالی که بستر بود ، او کتابی به نام Beat the فروشنده توسط ادوارد تورپ ، که در آن زمان استاد ریاضی بود ، خواند.
این کتاب که در سال 1962 نوشته شده است ، توضیح می دهد که چگونه می توانید با استفاده از سیستمی برای شمارش کارت ها در Blackjack برنده شوید. هنگامی که گروس بهبود یافت ، مستقیماً به لاس وگاس رفت و در آنجا 16 ساعت در روز چهار ماه آینده بازی کرد. او 200 دلار اولیه خود را به 10،000 دلار آمریکا تبدیل کرد.
پس از اتمام ، افکار او به آینده خود تبدیل شد. او بعداً به یاد آورد:
وی گفت: "من گفتم ، خوب ، من بدیهی است که من از کاربرد ریاضی یک سیستم به نوعی ، و سخت کوشی و کوشش لذت می برم. شکل قمار بزرگسالان چیست؟این بورس است. شاید شما نتوانید آن را از بین ببرید ، اما بیایید ببینیم که آیا می توان آن را انجام داد. درست در آن زمان و در آنجا گفتم ، "من وارد تجارت مدیریت پول می شوم."
بقیه تاریخ است.
شانس تصادفی در مقابل لبه سیستماتیک
بیشتر مردم قمار را شانس تصادفی می دانند. و آنها تا حد زیادی درست هستند. در یک کازینو ، کازینو به طور معمول این مزیت را دارد.
به عنوان مثال ، می توانید به یک کازینو بروید و بزور و با تهدید بازی کنید. فروشنده به شما می دهد و همه بازیکنان دیگر ، دو کارت رو به رو هستند ، در حالی که فروشنده یک کارت را به سمت بالا و یک چهره دیگر می کند. از آنجا ، هدف این است که بدون اینکه به پایان برسد ، به کارتهای بالغ بر 21 نزدیک شود.
اما شانس شما برای پیروزی در یک دست 42. 22 ٪ است ، در حالی که شانس کراوات 8. 48 ٪ است. در مقابل ، شانس پیروزی کازینو 49. 3 ٪ است. به این دلیل است که فروشنده کازینو از این مزیت برخوردار است و می تواند بر اساس موقعیت شما تصمیم گیری کند. ممکن است برای چند دست خوش شانس باشید ، اما اگر به اندازه کافی طولانی بازی کنید ، شانس آماری برای ضرب و شتم شما باز می گردد.
بیل گروس علاقه ای به تکیه بر شانس تصادفی نداشت. هنگامی که او کتاب Thorp را خواند ، او سیستم شمارش کارت را دید که می تواند شانس را به نفع او کج کند. وی سپس از این ذهنیت مبتنی بر شانس استفاده کرد تا در بازارهای باند به او امتیاز دهد.
"مردی برای همه بازارها"
ادوارد تورپ نیز حرفه ای شگفت انگیز داشت. او در 30 سالگی «دیدلر» را نوشت و این کتاب نه تنها الهامبخش گراس بود، بلکه نسلهایی از قماربازان حرفهای و آماتور را الهام بخشید. چندین دانشجو در MIT با موفقیت از روش شمارش کارت استفاده کردند و سوء استفاده های آنها مبنایی برای کتاب پرفروش سال 2003، Bringing Down the House، نوشته بن مزریچ، و فیلم بعدی، '21' با بازی کوین اسپیسی شد.
پس از انتشار کتاب ثورپ، چندین فرد ثروتمند ثورپ را سرمایه گذاری کردند تا بتواند از سیستم خود در کازینوها استفاده کند. او در ابتدا مورد استقبال کازینوها قرار گرفت زیرا آنها او را به عنوان یک تهدید نمی دیدند. با گسترش شهرت او، تورپ شروع به پوشیدن لباس های مبدل کرد، اما اوباش هایی که در آن زمان کازینوها را اداره می کردند به او برخورد کردند و (از طریق خشونت و ابزارهای دیگر) با او مقابله کردند.
شرکتهای دولتی که در نهایت اداره کازینوها را از اوباش در اختیار گرفتند، در حذف شمارش کارت هوشمندتر شدند. آنها قوانین جدول را تغییر دادند تا قماربازان را از شمارش فرصت ها منصرف کنند.
تورپ با پولی که از قمار به دست آورده بود، شروع به سرمایه گذاری در بازار سهام کرد. او تصور میکرد که قماربازان و سرمایهگذاران ساختار روانی یکسانی دارند. او سیستمی را مبتنی بر داوری تفاوت قیمت دو اوراق بهادار مرتبط، مانند سهام یک شرکت و ضمانت نامه آن، توسعه داد.
او سیستم خود را در کتاب "Beat the Market" در سال 1967 تشریح کرد و در سال 1969 یک صندوق تامینی تشکیل داد تا این نظریه را عملی کند. طی 19 سال آینده، صندوق تامینی Thorp سالانه 20% بازدهی داشت، یا 2734% تجمعی در مقایسه با S& P 500 545%.
در سال 1991، ثورپ مشاور صندوق های تامینی بود و مشتری از او خواست تا سبد سهام خود را بررسی کند. ثورپ پورتفولیو را با یک استثنا تأیید کرد - سرمایه گذاری در یک صندوق تامینی که توسط شخصی به نام برنی مدوف اداره می شود. تورپ متوجه شد که بازگشت های مدوف جعلی بود. 17 سال بعد، مدوف به دلیل یک طرح پونزی به ارزش تقریباً 65 میلیارد دلار متهم شد. ثورپ گفت که مدوف را سوت نزده است زیرا موظف است به مشتری خود محرمانه بماند.
لبه بافت
قبل از تورپ، وارن بافت سیستم مبتنی بر شانس خود را برای شکست در بازار سهام ایجاد کرده بود. او با پیروی از معلمش بنجامین گراهام به سمت سهام ارزشی شروع کرد، جایی که اغلب سهامی را می خرید که ارزش آن بسیار کمتر از خالص دارایی های موجود در ترازنامه بود. او در نهایت سیستم سرمایه گذاری خود را تغییر داد تا بر سهام باکیفیت با ارزش ارزان تمرکز کند.
به عنوان شرکت لیست عمومی خود ، برکشایر هاتاوی ، بزرگتر شد ، بافت شروع به خرید کل شرکت ها کرد. او به شرکتهای بیمه جذب شد ، که به او دو چیز داد:
- منبع کمتری از بودجه از آنچه توسط بانک ها یا بازارهای سهام ارائه شده است.
- راهی برای بازی شانس از طریق بیمه.
بافت فهمید که بیمه یک سیستم مبتنی بر شانس است ، جایی که شما با توجه به شانس یک رویداد آینده ، بیمه را قیمت می کنید. بیمه از آن زمان ستون فقرات امپراتوری بافت را تشکیل داده است.
شریک بافت ، چارلی مونگر ، بیان کرده است که چگونه از سیستم شرط بندی اسب سواری به عنوان راهی برای نزدیک شدن به سرمایه گذاری در بورس استفاده می کند:
وی گفت: "برای ما ، سرمایه گذاری معادل بیرون رفتن و شرط بندی در برابر سیستم Pari-Mutuel است. ما در دو برنده به دنبال اسب هستیم که یک فرصت را به شما می دهد که سه تا یک به شما می پردازد. شما به دنبال یک قمار نادرست هستید. این همان سرمایه گذاری است. و شما باید به اندازه کافی بدانید که آیا قمار نادرست است یا خیر. این سرمایه گذاری ارزش است. "
سرمایه گذاری Dhandho Mohnish Pabrai
Buffet Prollower و سرمایه گذار موفق ، Mohnish Pabrai ، چرخش خود را با "سرمایه گذاری Dhandho" به دست آورده است - سرمایه گذاری در سهام که در آن میزان عدم اطمینان بالایی وجود دارد اما ریسک کم است. Pabrai نشان می دهد که بیشتر سرمایه گذاران به اشتباه عدم اطمینان و ریسک بالا را به همین چیز می بینند:
"کم خطر و عدم اطمینان زیاد ترکیبی فوق العاده است. این امر منجر به قیمت های شدید افسرده برای مشاغل می شود-به ویژه در بازار سهام مبتنی بر سیستم Pari-Mutuel. کارآفرینان Dhandho ابتدا روی به حداقل رساندن خطر نزولی تمرکز می کنند. شرایط کم خطر ، به طور تعریف ، دارای نقاط ضعف کم است. عدم اطمینان زیاد را می توان با معلولیت محافظه کارانه دامنه نتایج احتمالی به دست آورد. شما با برچسب کلاسیک Dhandho به پایان می رسید: Heads ، من برنده می شوم. دم ، من چیز زیادی از دست نمی دهم. "
Pabrai نمونه های مختلفی از فرصت های کم خطر و عدم اطمینان را که صندوق وی در آن سرمایه گذاری کرده است ، ارائه می دهد. در سال 2000 ، وی در یک تجارت خدمات تشییع جنازه ایالات متحده ، استوارت شرکت ها سرمایه گذاری کرد ، که سهام آنها بیش از 90 ٪ از اوج خود کاهش یافته بود. استوارت بسیاری از مشاغل خدمات تشییع جنازه (یک مدل تجاری رول) را خریداری کرده بود و بدهی زیادی را نیز به دست آورد. بازار قیمت گذاری این شرکت را داشت که گویی در حال ورشکستگی است.
پابری دید که ورشکستگی امکان پذیر است ، اما همچنین این تجارت پول خوبی کسب می کند و گزینه هایی برای تأمین بدهی خود و فروش برخی از مشاغل برای جمع آوری پول نقد دارد. وی استدلال كرد كه خطرات ورشکستگی كم است ، در حالی كه شانس اینكه مشاغل از طریق بد آنها زیاد باشد ، زیاد بود. بلافاصله پس از اعلام این شرکت که قصد فروش مشاغل خود را در خارج از ایالات متحده دارد و قیمت سهام آن نیز برخاست. پابرا در کمتر از یک سال پول خود را دو برابر کرد.